loading...
اهورامزدا
ناصر محبوب پور بازدید : 24 چهارشنبه 20 فروردین 1393 نظرات (0)

                                به نام خدا               سرباز خائن

اسمش یادم نمی آید اما بهتر است به او مرتضی بگویم. فکرش در جهات منفی بسیار فعال بود. پسرخاله اش سرباز مواد مخدر بود. یک شب که پسرخالۀ سربازش به عنوان مهمانی به خانه اش آمده بود ، اغفالش کرد.و نقشه ای برای سرقت تریاک از داخل مواد  مخدر را کشیدند. سرباز خائن به موقعیت اداره اشراف داشت . این بار با نقشۀ قبلی وارد شد و با برنامه ای که از قبل طراحی کرده بود، به همۀ کارکنان چای نوشانید و همه را در خواب راحت فرو برد، آن گاه از پله ها بالا رفت و دوربین پشت بام را به سوی آسمان چرخانید و بقیۀ دوربین ها که جلوی درب ورودی را نشان می دادند تغییر داد و سپس با همکاری مرتضی مقدار زیادی از مواد بسته بندی شده در انبار را داخل وانت ریختند و از آن جا دور شدند و سپس سرباز خائن برگشت و برای لو نرفتن در آسایشگاه سربازان خوابید تا کسی مشکوک نشود. -حالا دزد نگرفته پادشاه بود-ناگفته نماند یکی از متهمان بازداشتی را هم آزاد کردند. کسی نمی دانست چه اتفاقی افتاده است ، اداره بی دروپیکر شده بود، آن هم ادارۀ مبارزه با مواد مخدر. نگهبان و افسر نگهبان و...همه در حال استراحت بودند. سرباز خائن وقتی بیدار شد که بقیه هم بیدار شده بودند و کسالت داشتند، باحالتی به هم ریخته و خمارآلود متوجه شدند که اوضاع فرق کرده است. دوربین ها جایی را نشان نمی داد و انبار باز شده بود و بازداشتگاه خالی از نفر و هنوز هم تک وتوکی در خواب راحت. افسر نگهبان را به زور بیدار کردند و گفتند که تو باید جوابگو باشی . همه چیز اینجا در هم است و مقداری مواد در انبار مفقود شده است. چشم ها هنوز پف آلود بود و کسی خوب دنیای بیرون را حس نمی کرد. از بی حالی آن جا رنگ و بوی قیامت گرفته بود و خواب هوش را از آنان گرفته کسی نمی دانست چه اتفاقی افتاده است؟ فقط سرباز خائن از واقعیت آگاهی داشت و او هم خود را مانند دیگران نشان می داد. گویند: « گرخواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت باش ». او نیز هم چون جماعت خودش را به بی هوشی زده بود. اوضاع خراب شده بود و همه از این اتفاق می ترسیدند؛ چون به نوعی بایستی جوابگوی بودند مخصوصا افسر شب. گزارش واقعه را به اتفاق نوشتند و شرح خوابیدن خود را. مثل اصحاب کهف شده بودند ولی این جماعت فقط چند ساعت خواب بودند؛ اما این کجا و آن کجا؟ بالاخره فهمیدند کسی داروی خواب آور به آن ها خورانده است و با این کنجکاوی کارشناسان ماهر اطلاعاتی کشوری را برای ماجرای اتفاق افتاده دعوت به همکاری کردند و پس از باز  بینی بسیار دوربین های درون ساختمان، متوجه شدند که همۀ سربازان و کارکنان از فنجان چای آلوده به داروی خواب آور نوشیده بودند جز سرباز خائن با این حساب پی به حقیقت بردند وسرباز خائن را دستگیر کرده و پس از شکنجه و بازجویی  متهم اصلی را که مرتضی بود، دستگیر کرده و او را به زندان افکندند و چون سابقه دار بود با حکم اعدام بدرقه شد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 96
  • بازدید کلی : 1,199